چکیده
کمال گرایی یکی از مشکلاتی است که بیشتر افراد به نوعی با آن دست و پنجه نرم میکنند. اما از چگونگی آن اطلاعی ندارند . کمال گرایی به شکل بیمار گونه آن یعنی داشتن معیار ها و خواسته های بسیار سطح بالا که غیر واقعگرایانه هستند و عملا نمیتوانند انجام شوند. بنابراین فرد کمال گرا در مواجهه با شرایط احساس گناه و شرم کرده و شروع به سرزنش خود میکند.
مقدمه ای بر کمالگرایی
کمال گرایی یا همان Perfectionism در تعریفی به افکار و رفتار های خود تخریب گرانه ای اشاره میکند که هدف آنها نیل به سوی رسیدن به اهداف افراطی و غیرواقعگرایانه است. در جامعه امروز به اشتباه کمال گرایی چیزی مطلوب و حتی لازم برای موفقیت در نظر گرفته میشود. درتعریفی دیگر میتوان گفت که کمال گرایی یعنی گرایش افراطی فرد به بی عیب و نقص بودن ، کوچک ترین اشتباه خود را گناهی نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار پیامد های شوم شکست را کشیدن.
افراد کمال گرا معیار های بسیار بالایی را برای موفقیت در نظر میگیرند و اگر به آن اهداف بلند پروازانه نرسند، خودشان را شکست خورده میدانند. آنها نسخه ی همه ی اتفاق های دنیارا با قانون همه یا هیچ میپیچند. برای کمال گرا ها نتیجه ی هر کاری یا شکست کامل است یا موفقیت کامل.
اسپنس بین کمال گرایی بهنجار و نوروتیک تمایز قائل میشود. افرادی کمالگرای بهنجار کسانی اند که دلایل واقعی بسیاری برای لذت بردن از تلاش هایشان دارند در حالی که افراد کمال گرای نوروتیک قادر به احساس لذت نیستند و از منظر خودشان هرگز کاری را خوب انجام نمیدهند که بتوانند از آن احساس لذت کنند .
این افراد نا شکیبا و فوق العاده خود انتقام گرند.
رایس کمال گرایی را به دو بخش سازگارانه و ناسازگارانه تقسیم میکند و معتقد است که افراد کمال گرا اعم از سازگار و ناسازگار معیار های بالایی برای خود نظر میگیرند اما در براورد ساختن معیار ها با هم متفاوت اند.
کمال گرایی از دیدگاه آدلر
آدلر معتقد است انسان برای رسیدن به کمال تلاش میکند و این یک امری فطری است . به طوری که بخشی از زندگی محسوب میشود و بدون آن زندگی ممکن نیست . از نظر آدلر کمال وقتی مفید و سازنده است که در جهت علاقه ی اجتماعی باشد و توانایی شخصی را به حداکثر برساند و هنگامی منفی و مخرب است که فرد آن را به جهت زیر سلطه قرار دادن دیگران به کار گیرد.
کمال گرایی از دیدگاه راجرز
راجرز معتقد بود که انسان به وسیله ی گرایش به شکوفا کردن ، نگهداری و بهبود بخشیدن خود برانگیخته میشود. این گرایش فطری به خود شکوفایی بخشی از گرایش شکوفایی بزرگتر است که تمام نیاز های فیزیولوژیکی و روانشناختی را در بر میگیرد.
ابعاد کمال گرایی
1)کمال گرایی خودمحور
با مشخصه های مثبت تلاش و رقابت برای پیشرفت عزت نفس و خود شکوفایی از یکسو ، و مشخصه های منفی خودشیفتگی ، خودسرزنش گری، خود انتقام گری ، احساس گناه، افسردگی و نوروز گرایی از سوی دیگر.
2)کمالگرایی دیگر مدار
با مشخصه های منفی سرزنش گری ، اقتدار گرایی ، سلطه جویی، ویژگی های شخصیت نمایشی ، خودشیفته و ضد اجتماعی .
3)کمال گرایی جامعه مدار
با نیاز به تایید دیگران ، ترس از ارزشیابی منفی، منبع کنترل بیرونی، بیش تعمیم دهی شکست ، خود انتقادگری ، خود سرزنش گری و دیگر سرزنش گری ، نا هم سازی روانشناختی و ویژگی های شخصیت مرزی، اسکیزوتایپی ، اجتنابی، اسکیزوئید و پرخاشگری منفعل و با افسردگی ، اضطراب و نوروز گرایی مرتبط است.
سبب شناسی
تناسب و پوست زیبا و هموار ممکن است پایه های زیستی و تکاملی داشته باشد و علامتی از شایستگی، باروری و یا سلامت باشد در دنیای حیوانات بدن بزرگ بعضی امتیازات را برایشان به بار می آورد. حیوانات بزرگ بیشتر به سلطه گری گرایش دارند ، در واقع یک مدل تکاملی و حیوانی در مورد سلطه گری و سلطه پذیری وجود دارد و بیان میدارد که ممکن است حقارت و کمرویی در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن با این مدل در ارتباط باشد.(فیلیپس،2009)
اختلال بد شکلی بدن احتمالا شامل یک فعل و انفعال پیچیده از بد عملکردی در چند ناحیه ی مغز باشد ممکن است مناطق گیجگاهی و پیش پیشانی جانبی سمت چپ مغز در پردازش بینایی از چهره و بیش فعالی آمیگدال در اختلال بدشکلی بدن درگیر و نقش داشته باشند.
احتمالا علت اختلال بدشکلی بدن تک ژنی نیست بلکه ژن های متفاوت زیادی در به وجود آمدن این اختلال دخیل هستند.ژن هایی که خطر ابتلا به اختلال بدشکلی بدن را افزایش میدهند، ممکن است درجامعه عادی هم شایع بوده بدون اینکه الزاما معیوب کننده باشد. ژن ها ممکن است رشد تعداد زیادی از عوامل خطر زای دیگر را منجر شود.
در مطالعات فیلیپس در حدود 20 درصد افراد مبتلا حداقل یک فامیل درجه اول ( والدین ، همشیریا بچه) مبتلا به اختلال بدشکلی بدن دارند. بنابراین با این میزان به نظر میرسد که این اختلال در خانواده ها بیشتر دیده میشود . این میزان احتمالا ناشی از هر دو عامل محیطی – ژنتیکی میباشد. به عبارت دیگر اختلال بدشکلی بدن احتمالا به این خاطر است که ژن های مشترک اعضای خانواده خطر ابتلا به آن را افزایش میدهد. علاوه بر این که اگر خانواده ای برای زیبایی ظاهر ارزش زیادی قائل شود ممکن است احتمال ابتلا به اختلال بدشکلی بدن را افزایش دهد که میتوان این عامل را به محیط نسبت داد . نیاز به مطالعات مربوط به دو قلوها و فرزند خوانده ها احساس میشود تا تاثیر عوامل محیطی جدا گردد. اما تا به حال چنین پژوهشی صورت نگرفته است .
افراد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن ، توجه انتخابی و تمرکز بیش از اندازه ای به جنبه های خاصی از ظاهر یا به نقص های جزئیشان دارند.تمرکز بیش از اندازه باعث میشود تا نقص های جزئی بزرگ نمایی شوند.
تمرکز بیش از اندازه باعث به وجود آمدن افکار منفی، نارضایتی و اشتغال ذهنی با ظاهر خود میشود. همچنین باعث میشود که فرد مبتلا به این مشکل به جنبه های دیگر ظاهر خود توجه نکند . این مشاهدات بالینی منجر به این شده که محققان مطالعات عصب روانشناختی انجام دهند. یافته های این مطالعات نشان داده است که افراد مبتلا نسبت به افرادی که به اختلال بد شکلی بدن مبتلا نیستند در ترسیم شکل های انتزاعی پیچیده در حافظه مشکل دارند.
این مسئله میتواند به این دلیل باشد که افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن به جای تمرکز بر کل های سازمان یافته به جزئیات بی اهمیت تمرکز بیش از اندازه دارند. در مطالعات شبیه این مطالعه نشان دادند افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن به جای تمرکز بر تصویر بزرگ(کل تصویر) به جزئیات تمرکز میکنند. در این مطالعه اسکن های ام آرآی نشان داد افراد مبتلا در مقایسه با افرادی که به این بیماری مبتلا نیستند در قسمت نیمکره چپ مغزشان (لوب گیجگاهی جانبی و قشر پیش پیشانی جانبی) یعنی ناحیه ای از مغیز که مخصوص تجزیه و تحلیل پردازش بینایی متمرکز بر جزئیات است.
حتی موقعی که آنها در چهره های با جزئیات کم نگاه میکردند فعالیت بیشتری داشتند. بنابراین محققان اینگونه نتیجه گیری کردند که افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن چهره را مو به مو کندوکاو میکنند تا به جزئیات دست یابند. در مقابل افراد غیر بیمار گرایش به این دارند که چهره را به طور کلی ببیند و بیشتر کل نگر هستند ، بدون اینکه زیاد به جزئیات خیره شوند. تمرکز بیش از اندازه به خصیصه خاصی از چهره در حالی که در بافت کلی چهره آن خصیصه دیده نمیشود ممکن است نقش خیلی مهمی در به وجود آمدن و حفظ علائم اختلال بدشکلی بدن داشته باشد و میتواند باعث اشتغال ذهنی و نارضایتی از نقص های جزئی باشد.
همچنین ممکن است باعث یک سیکل معیوب ، توجه انتخابی و حساسیت بیش از اندازه به نقص یا جزئیات کوچک شود که نارضایتی از نواحی خاص بدن را افزایش داده و به دنبال همین نارضایتی حتی توجه انتخابی فرد به ظاهر و بدن خود را بیشتر میکند. آنها همچنین ممکن است فکر کنند که هر کس دیگری هم مثل خود آنها به جزئیات چهره آنها توجه دارد و همین مسئله باعث خود هشیاری و تفکر خود ارجاعی در آنها میشود.
پیامد های کمال گرایی
این پیامد ها عبارتند از :
1.افسردگی 2.اختلال های روانی 3.احساس گناه
همچنین پیامد های دیگری از کمال گرایی عبارتند از :
1.خودانتقاد گری بیشتر ،2.آسیب پذیری بیشتر،3.واکنش شدید تر نسبت به شکست،4.سطوح پایین تر عزت نفس،5. سبک مقابله ضعیف تر نسبت به افراد عادی ،6. فرسودگی شغلی،7.مشکلات تحصیلی ،8.تمایل به نشان دادن واکنش های منفی به اشتباهات یا شکست ها،9. تمایل به شک و تردید در مورد کیفیت عملکرد (تردید در مورد کارها)،10. تمایل به وضع استاندارد های بسیار بالا،11. اهمیت زیادی برای خودارزیابی قائل شدن (استاندارد های شخصی)،12. تمایل به درک انتظارات بالای والدین (انتظارات والدینی)،13.تمایل به درک انتقادات بسیار بالای والدین،14. تمایل به تاکید بر اهمیت نظم و سازماندهی ، از بین رفتن خلاقیت و اعتماد به نفس.
روش درمانی شناختی رفتاری
درمان شناختی رفتاری رویکرد درمانی است که خود از تلفیق دو رویکرد رفتار درمانی و رویکرد شناختی به وجود امد. میتوان گفت که در درمان شناختی رفتاری نکات قوت رویکرد های رفتاری و شناختی یعنی عینی گرایی و ارزیابی و سنجش از یکسو و دخالت دادن نقش حافظه در بازسازی و تفسیر اطلاعات از سوی دیگر گرد آمده اند و به صورت یک پیکره دانش یکپارچه در آمده اند . در رویکرد شناختی رفتاری تاکید زیادی میشود که مفاهیم به صورت عملیاتی بیان شوند و اعتبار یابی درمان به طور تجربی صورت پذیرد. در شیوه ی درمان شناختی رفتاری به درمانجو کمک میشود تا الگوهای تحریف شده و رفتارهای ناکارامد خود را تشخیص دهد و برای آن از تکالیف رفتاری منظم و سازمان یافته ای استفاده میشود و به بررسی عاطفه شناخت و رفتار میپردازد.
مدل شناختی رفتاری نماینده ی دو جریان تاثیر گذار رفتار درمانی و شناخت درمانی است . این درمان ترکیبی از مداخله های رفتار درمانی با مداخله های شناختی است . جلسات درمانی شناختی رفتاری شامل جلساتی است که به فرد آموزش داده میشود که افکار ، رفتار و هیجانات ناکارامد خود را تغییر دهد یا به باورهای شناختی درست و کارآمد و مطابق با واقعیت تبدیل کند.
چگونه بر کمال گرایی غلبه کنیم (راه درمان)
1.یاد بگیرید چطور انتقادپذیر باشید
2.تفاوت بین تلاش زیاد و کمال گرایی را بدانید
3.اهداف واقعگرایانه داشته باشید
4.«ضروریها» و «نهچندان ضروریها» را تشخیص دهید
5.استاندارهایتان را پایین بیاورید
6.چیزهای جدید را امتحان کنید
7.از هرچیزی که کمال گرایی شما را تقویت میکند فاصله بگیرید
8.قبول کنید هیچوقت کارتان تمام نمیشود
9.از سواری لذت ببرید(کمالگراها هیچوقت چشم از مقصد برنمیدارند، چون تنها چیزی که برای آنها اهمیت دارد مقصد است. در واقع آنقدر روی هدف تمرکز کردهاند که یادشان میرود از سواری لذت ببرند.)
سبب شناسی کمال گرایی
اگر شما کمال گرا هستید، احتمالاً در کودکی یادگرفته اید، که دیگران با توجه به کارایی شما در انجام کارها به شما بها میدهند، درنتیجه احتمالاً شما یادگرفته اید درصورتی به خود بها دهید که مورد قبول دیگران واقع شوید. این امر میتواند شما را نسبت به نقطه نظرها و انتقادات دیگران، آسیب پذیر و به شدت حساس سازد. تلاش براي حمایت از خودتان و رهایی از این گونه انتقادات، سبب میگردد کامل بودن را تنها راه دفاع از خود بدانید. اگر چنین باشد در آن صورت شما بجاي حرکت در مسیر موفقیت سعی در کامل بودن دارید.
کمال گرایی به افکار و رفتارهاي خود تخریب گرانه اي اشاره میکند که هدف آنها نیل به اهداف به شدت افراطی و غیر واقع گرایانه است. در جامعه امروزي، به اشتباه کمال گرایی چیزي مطلوب و حتی لازم براي موفقیت در نظر گرفته میشود.. به هر حال مطالعات اخیر نشان میدهند که نگرش کمال گرایانه موجب اختلال در موفقیت میشود. آرزوي کامل بودن هم احساس رضایت از خودتان را از شما میگیرد و هم شما را بیش از سایر مردم (کسانی که اهداف واقع گرایانهاي دارند)، در معرض ناکامی قرار میدهد.
والدینی که خودشان کمال گرا هستند، نه تنها موفقیت هاي کودکانشان را کوچک می شمارند، بلکه حتی موفقیت هاي خودشان را هم قبول ندارند. آنها یک شخصیت وسواسی و بیش از حد منظم دارند و کودکان این افراد به همین خاطر، هیچ وقت احساس خوبی نسبت به موفقیتهایشان ندارند و در نتیجه احساس خوبی نسبت به خودشان هم ندارند چون هیچ وقت نتوانسته اند والدینشان را خشنود کنند.
بعضی باورهاي افراد که موجب کمال گرایی می شوند عبارتند از:
نیاز به تایید
انتظارات بیش از حد از خود
مستعد سرزنش بودن (احساس گناه)
نگرانی بیش از اندازه
پرهیز از برخورد با مشکلات
ترس از بازنده بودن : افراد کمال گرا غالبا شکست در رسیدن به هدفهایشان را با از دست دادن ارزش و بهای شخصی مساوی میدانند.
ترس از اشتباه کردن : افراد کمال گرا غالبا اشتباه را مساوی با شکست میدانند. موضع آنها در زندگی حول و حوش اجتناب از اشتباه است. کمال گرا ها فرصت های یادگیری و ارتقا را از دست میدهند.
ترس از نارضایتی: افراد کمال گرا، در صورتی که دیگران شاهد نقایص یا معایب کارشان باشند، غالبا به دلیل ترس از عدم پذیرش از سوي آنان، دچار وحشت می گردند. تلاش براي کامل بودن در واقع روشی جهت حمایت گرفتن از دیگران به جاي انتقاد، طرد شدن یا نارضایتی می باشد.
همه یا هیچ پنداري: افراد کمال گرا، بندرت بر این باورند که در صورت به پایان رسانیدن یک کار بطور متوسط، هنوز با ارزش هستند. افراد کمال گرا در دیدن دورنماي موقعیتها دچار مشکل هستند. براي مثال، دانش آموزي که همیشه نمره (الف) داشته، در صورت گرفتن نمره (ب) بر این باور است که من یک بازنده کامل هستم.
تاکید بسیار بر روي بایدها: زندگی کمال گرا غالبا بر اساس لیست پایان ناپذیري از بایدها بنا شده است که با قوانین خشکی براي هدایت زندگی آنها به خدمت گرفته می شود. افراد کمال گرا با داشتن چنین تاکیدهایی بر روي بایدها بندرت بر روي خواسته ها و آرزوهاي خود حساب می کنند.
باور غلط: افراد کمال گرا مشاهدات خود را به گونه اي جمع آوري می کنند که بگویند افراد دیگر با کمترین تلاش، خطاهاي کم، استرس هاي عاطفی کمتر و بالاترین اعتماد به نفس به موفقیت دست می یابند. در عین حال افراد کمال گرا کوشش هاي خود را پایان نا پذیر و ناکافی تلقی می کنند.
کمال گرایی منفی
کمالگراي منفی ویژگی اصلا خوبی نیست. هر چند که کمال گرایی تا حدي متعادل میتواند مثبت باشد و زندگی را به سطحی مطلوب برساند اما اگر بیش از حد باشد، ضرر خواهید کرد. کمال گرایی منفی میتواند زندگیتان را نابود کند. کمال گرایی منفی باعث میشود تا براي رسیدن به 100 درصد هر چیزي به شدت تلاش کنید و از آنجایی که رسیدن به چنین نقطه و جایگاهی اصولا امکان پذیر نیست، در نهایت جز فردي خسته که به هدفش نرسیده است، چیزي نخواهید بود.
کمال گرایی مثبت
درکمال گرایی مثبت، فرد خود واقعی اش را میشناسد و انتظار آرمانی و به دور از حقیقت از خویش ندارد و براي بهتر کارکردن و بهتر بودن در حد توان، کوشش میکند. یک کمال گراي مثبت براي انجام بهتر کارها تا بدان جایی که میتواند سعی کرده اما هیچ گاه کار و کوشش بیش از حد را به خود تحمیل نمیکند. اکثر اوقات از نتایج فعالیت هاي خویش راضی است و احساس رضایت و موفقیت می کند. انگیزه فعالیت و حس رقابت سالم در کمال گرایان مثبت بسیار مشهود است و اغلب با انتخاب اهداف بلندمدت، پرتوان و با اعتماد به نفسی بسیار بر صحنه عمل وارد میشوند و فعالیت مورد نظر خود را انجام میدهند. انتقادپذیر هستند؛ بدون هیچ هراسی و با رویی گشاده از نقدها و اظهارنظر دیگران استقبال میکنند و در صورت لزوم نیز پیشنهادات مناسب را می پذیرند و در پیشبرد بهتر اهداف خود، از آنها بهره میگیرند. شکست ناپذیر هستند و معتقدند با سعی و تلاش مجدد میتوانند موفق شوند.
نتیجه گیری
کمالگرایی ، ویژگی شخصیتی است که خصوصیات آن، با تلاش فرد براي بی عیب ونقص بودن و تنظیم استانداردهایی براي بالاترین سطح عملکرد توصیف میشود و با خود-ارزیابیِ انتقادي و نگرانی در مورد ارزیابی دیگران نیز همراه است .کمالگرایی در بهترین تعریف آن، یک نوع ویژگی چند بعدي است، به طوري که روانشناسان توافق دارند که بسیاري از جنبه هاي مثبت و منفی در آن وجود دارد .در فرم ناسازگار آن، کمالگرایی مردم را به تلاش براي رسیدن به یک ایده الِ دست نیافتنی یا اهداف غیر واقع بینانه سوق میدهد، که اغلب منجر به افسردگی و عزت نفس پایین میشود. در مقابل، کمال گرایی سازگار میتواند به افراد براي رسیدن به اهداف خود انگیزه بدهد و باعث شود که این افراد از تلاش خود لذت ببرند. داده هاي جدید نشان میدهد که گرایشهاي کمال گرایانه، در بین نسل هاي اخیر افراد جوان رو به افزایش است.